کاش...

ساخت وبلاگ

مردادِ آمدنت گرمترین فصل زندگی من شد

و باران آمدنت غبار را از غزل‌هایم شُست

هنوز در فاصله‌های بین نفس‌های مشترکمان مانده‌ام

لبخندهایت را مرور می‌کنم

و نگاه‌هایت را تجسم

و با صدایت خیال پردازی می‌کنم و جمله‌های جدید می‌سازم.

تولدت مبارک

و خوش به حال حال و هوای خانه‌ات که تو را در بر گرفته است

دوستت دارم ❤️

کاش......
ما را در سایت کاش... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaerekhorshid بازدید : 25 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1402 ساعت: 22:06

تنهاترین بهانه ی دنیای من توییدر رو بروی آینه زیبای من توییوقتی که از تمام جهان خسته می شومآغوش دلنشین و پذیرای من توییبا بوی سیب خنده ی تو زنده می شومتو یوسف مؤنث و عیسای من توییوقتی به شام آخر خود فکر می کنماحساس می کنم که یهودای من توییبر لوح سرنوشت من امضای چشم توستمُهر نماز و خاتَمِ طُغرای من توییوقتی که زیر گوش خدا حرف می زنمراز و نیاز و ناله و نجوای من توییمجنون ترین حماسه ی دنیای تو منمشیرین ترین تغزل شیوای من توییدکتر یدالله گودرزیسمیرا خانی کاش......ادامه مطلب
ما را در سایت کاش... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaerekhorshid بازدید : 24 تاريخ : پنجشنبه 12 مرداد 1402 ساعت: 15:15

با همه ی بی سر و سامانی امباز به دنبالِ پریشانی امطاقتِ فرسودگی ام هیچ نیستدر پیِ ویران شدن آنی امآمده ام بلکه نگاهم کنیعاشقِ آن لحظه ی طوفانی امدل خوشِ گرمای کسی نیستمآمده ام تا تو بسوزانی امآمده ام با عطشِ سال هاتا تو کمی عشق بنوشانی امماهیِ برگشته زِ دریا شدمتا تو بگیری و بمیرانی امخوب ترین حادثه می دانم اتخوب ترین حادثه می دانی ام؟حرف بزن ابرِ مرا باز کندیر زمانی است که بارانی امحرف بزن حرف بزن سال هاستتشنه ی یک صحبتِ طولانی امها...به کجا می کِشی ام خوبِ من؟ها...نکشانی به پشیمانی ام!سمیرا خانی کاش......ادامه مطلب
ما را در سایت کاش... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaerekhorshid بازدید : 72 تاريخ : سه شنبه 7 تير 1401 ساعت: 20:58

بی تو این شهر برایم قفسی دلگیر استشعر هم بی تو به بغضی ابدی زنجیر استآنچنان می فِشُرد فاصله، راه نفسمکه اگر زود، اگر زود بیایی دیر استرفتنت نقطۀ پایان خوشی هایم بوددلم از هرچه و هر کس که بگویی سیر استسایه ای مانده ز من بی تو که در آیِنه همطرح خاکستری‌اش گنگ‌ترین تصویر استخواب دیدم که برایم غزلی می‌خواندیدوستم داری و این خوب‌ترین تعبیر استکاش می‌بودی و با چشم خودت می‌دیدیکه چگونه نفسم با غم تو درگیر استتارهای نفسم را به زمان می‌بافمکه تو شاید برسی، حیف که بی تاثیر است...سمیرا خانیسوگل مشایخی کاش......ادامه مطلب
ما را در سایت کاش... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaerekhorshid بازدید : 73 تاريخ : سه شنبه 7 تير 1401 ساعت: 20:58

باید امشب به در میکده بیتوته کنمبنشینم سر راهپیر میخانه از اینجا امشبشاید آهسته عبوری بکندباید از او بخرم دُرد می کهنه ی ناب   که مرا مست کند تا دل شبآنقدر گم شوم از هستی خویشتا که در بیشه ی عشق رخ تو بوته کنم  لحظه ها می گذرد شب پر از سایه وحشت زده تنهاییسر فرو کرده به هر کنجی تارو دو چشمان پر از وحشت منمی شکافد شبق این شب راکم کم از دور کسی پیدا شدپیر شب آمد و دست طلب و خواهش منگوشه ی دامن او را بلعیدمرغ شب بر شرر گرم نیازم خندیدپیر گفت :طلبت چیست ؟ بگو!گفتم ای مرشد میخانه ی عشقدو سه پیمانه مرا مهمان کناحتیاجم همه مستی است دلم پر خون استتو بیا بر دل یک عاشق زار ،یک نفس احسان کنپاسخم داد : بهای طلبت بسیار استدر ازای دو سه پیمانه می کهنه ی نابکه تو را مست کند تا دل شبچه برایم داری؟کیسه ای زر دادمپیر زرهای مرا برگرداندگفت : این مستی و شیدایی و عشقبه زر اینجا ندهند ار چه هزاران باشدسینه ات را بشکافو دلت را به بهای می میخانه بدهگر که عاشق شدی و مست شدن شیوه توستبایدت دل بدهی .سینه را چاک زدم ،و دل پر تپش و پر خون را ،در ازای شبی از عشق تو بی خویش شدن بخشیدمسوگل مشایخیسمیرا خانی کاش......ادامه مطلب
ما را در سایت کاش... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaerekhorshid بازدید : 72 تاريخ : سه شنبه 7 تير 1401 ساعت: 20:58

در این دریا، چه می جویند ماهی‌های سرگردانمرا آزاد می‌خواهی؟ به تنگ خویش برگردان مرا از خود رها کردی و بال پر زدن دادیاگر این است آزادی مرا بی بال و پر گردان دعای زنده ماندن چیست وقتی عشق با ما نیستخدا کاش......ادامه مطلب
ما را در سایت کاش... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaerekhorshid بازدید : 94 تاريخ : دوشنبه 11 اسفند 1399 ساعت: 23:01

" هیچ وقت نمی‌فهمی کی آخرین باره، کی آخرین دفعه‌ایه که داری در آغوش میگیریش، بغلش می‌کنی، فشارش میدی، عطرش رو بو می‌کنی و …. لحظه‌ای که متوجه می‌شی آخرین بار رو هم از دست دادی، لحظه‌ای که متوجه می‌شی دیگه نمی‌تونی دوباره تو آغوشت بگیریش. اون لحظه، لحظه "حسرت آغوش آخر"ه. لحظه‌ای که حسرت می‌خوری از اینکه آغوش آخر رو خاطره نکردی، ساده از کنارش گذشتی و مثل همهٔ دفعات به آغوش کشیدی‌ش."

#سمیرا_خانی

کاش......
ما را در سایت کاش... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaerekhorshid بازدید : 112 تاريخ : دوشنبه 11 اسفند 1399 ساعت: 23:01

مباش آرام حتی گر نشان از گردبادی نیست به این صحرا که من می آیم از آن، اعتمادی نیست به دنبال چه می گردند مردم در شبستان ها در این مسجد که من دیدم، چراغ اعتقادی نیست نه تنها غم، که لبخند سلامت باد مست کاش......ادامه مطلب
ما را در سایت کاش... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaerekhorshid بازدید : 93 تاريخ : دوشنبه 11 اسفند 1399 ساعت: 23:01

شنیده‌ام که درخت از درخت باخبر است

و من گمان دارم

که سنگ هم از سنگ

و ذره ذره عالم که عاشقانِ همند

مگر دلِ تو که بیگانه است با دلِ من.

هوشنگ ابتهاج

امیدرضا بهرامی پور

سمیرا خانی

کاش......
ما را در سایت کاش... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaerekhorshid بازدید : 117 تاريخ : دوشنبه 11 اسفند 1399 ساعت: 23:01

در خیالات خودم در زیر بارانی که نیستمی رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیستمی نشینی روبرویم، خستگی در می کنیچای می ریزم برایت، توی فنجانی که نیستباز می خندی و می پرسی که حالت بهتر استباز می خندم که خ کاش......ادامه مطلب
ما را در سایت کاش... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaerekhorshid بازدید : 104 تاريخ : دوشنبه 11 اسفند 1399 ساعت: 23:01